سوخت و ساخت

گفتم چقدر احساس تنهایی می کنم ،گفتی که من نزدیکم ...................(بقره 186)

سوخت و ساخت

گفتم چقدر احساس تنهایی می کنم ،گفتی که من نزدیکم ...................(بقره 186)

همیشه من چنین مجنون نبودم


همیشه من چنین مجنون نبودم

ز عقل و عافیت بیرون نبودم

چو تو عاقل بدم من نیز روزی

چنین دیوانه و مفتون نبودم

مثال دلبران صیاد بودم

مثال دل میان خون نبودم

در این بودم که این چون است و آن چون

چنین حیران آن بی‌چون نبودم

تو باری عاقلی بنشین بیندیش

کز اول بوده‌ام اکنون نبودم

همی‌جستم فزونی بر همه کس

چو صید عشق روزافزون نبودم

چو دود از حرص بالا می دویدم

به معنی جز سوی هامون نبودم

چو گنج از خاک بیرون اوفتادم

که گنجی بودم و قارون نبودم

 
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.